شتباه نکنین، ضرب المثل درسته. وقتی یه مرد با ناموسش که هزار قلم آرایش داره و حجابش رو رعایت نکرده و لباس های تحریک آمیز و زننده پوشیده میره بیرون، بایدم منتظر این باشه که هزاران نفر به ناموسش نگاه کنن.
جلوی یکی رو میگیره جلوی دوتا رو میگیره اما میشه جلوی همه افراد رو گرفت؟ بله میشه. فقط کافیه حجاب خانومش رو حفظ کنه به همین راحتی.
اما وقتی خود مرد و ناموسش بی حیا هستند درواقع دارن از چشم های هیز می خوان که نگاه کنن و لذت ببرند. اینجاست که می گن در گربه بازه حیای دیزی کجاست؟
پ,ن : به حرمت شهادت خانم صدیقه کبری (س) تو این ایام فاطمیه حرمت نگه داریم. یه مقدار فاطمی زندگی کنیم. حتی برای چند لحظه...
منبع : معبر سایبری فندرسک
پ,ن: الان به این فکر میکردم که اگه خانم فاطمه زهرا قبر مطهرش معلوم بود چقدر این شب ها شلوغ میشد که دلم شکست ...
هــــیزم برای سوزاندن قلب زهـــــرا (س) نباشیم
پ,ن : واقعا دست طراحش درد نکنه خیلی حرف پر معنی زده. امیدواریم که همه ی بانوان ایران اسلامی قدر گوهر وجودی خودشون رو بدونند.
منبع عکس: پلاس - حسن احمدی
ﺁقــا ، بیــا ﯾﺎﺭے نمــا ﺍﯾﻦ ﺍشکــــ ﻫﺎ ﺭﺍ
سختــــ ﺍستــــ بے ﺗﻮ ﺭﻭضہ ﻫﺎے فــاطمیہ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯهــا گفتــم کمے ﻣﺜﻞ تــو ﺑﺎشــم
مشکــے بہ تــن کــردﻡ ﺑﺮﺍے فــاطمیہ
در خانه تنی چند از اصحاب رسول الله هم بودند اما هیچ کس به اندازه فاطمه (س) شایسته دفاع از حریم پیامبر نبود. فاطمه (س) حلقه میان نبوت و ولایت بود.
وقتی آتش از در خانه بالا رفت؛ عمر، آتش بیار معرکه ابوبکر، آن چنان به حریم نبودت لگد زد که گل میخ های در از سینه فاطمه خونین و شرم آگین در آمد و انسانیت از جنین هستی ساقط شد؛ وقتی که فریاد فاطمه (س)، از میان در ویوار به آسمان رفت: " فضه مرا دریاب."
پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا می برد وحی نازل می شد که، پایین بیاورید صدایتان را.
علی (ع) که حال فاطمه اش را دید؛ برق غیرت در چشم های خشمناکش درخشید. خندق وار حمله کرد. عمر را بلند کرد و بر زمین کوبید و چون شیر غرید: "ای پسر صحاک! قسم به خدا که اگر مامور به سکوت نبودم؛ به تو می فهماندم که هتک حرمت پیامبر یعنی چه. "
و از روی عمر بلند شد تا خشم عنان تحملش را تصاحب نکند.
به خود نیامدند و از رو نرفتند. عمر و غلامش قنفذ و دیگران ریسمان در گردن علی (ع) افکندند تا او را برای بیعت گرفتن به مسجد ببرند. ریسمان در گرن حق خورشید، طناب بر گلوی حق...مظلومیت محض!
منبع: تاریخ طبری.ج3 - الامامه و السیاسیه.ج1. - الانساب الاشراف - بحارالانوار.ج43
صفحه قبل 1 صفحه بعد